جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
او میدانست که خانواده ای در پایین کوه ضیافتی برپا کرده اند و همه می توانند بروند و غذا بخورند. او می خواست برود و غذا بیاورد. استادش نمی خواست کهبرود. استاد چند میوه وحشی، میوه های بزرگ و کوچک چید و در جنگل کوهستانی خورد. اما شاگرد به آن مکان [برای ضیافت] رفت. یادتان آمد؟ (بله، به یاد داریم.) ضیافتی بود که توسط یک خانواده ثروتمند برای جشن تولد یک نوزاد برگزار شده بود. جشن بزرگی بود.