جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

همواره به استاد احترام بگذارید، قسمت ۵ از ۵

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
او میدانست که خانواده ای در پایین کوه ضیافتی برپا کرده اند و همه می توانند بروند و غذا بخورند. او می خواست برود و غذا بیاورد. استادش نمی خواست کهبرود. استاد چند میوه وحشی، میوه های بزرگ و کوچک چید و در جنگل کوهستانی خورد. اما شاگرد به آن مکان [برای ضیافت] رفت. یادتان آمد؟ (بله، به یاد داریم.) ضیافتی بود که توسط یک خانواده ثروتمند برای جشن تولد یک نوزاد برگزار شده بود. جشن بزرگی بود.
بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها  (5/5)
بیشتر تماشا کنید
آخرین ویدئوها
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید