جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

Master Lets Disciples Recognize Past Lives' Affinity with Her by Wearing Different Attires

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
زمانی که جوان بودم، یک بار خواب یک قدیس را دیدم که دایره بزرگی از نور زرد طلایی از سرش خارج میشد، بسیار زیبا و باوقار، درست مانند بوداها و بودیساتواها در عکس ها. از قدیس پرسیدم: "چرا اینقدر درخشان هستی؟" قدیس بدون اینکه دهانش را باز کند با ارتباط ذهنی به من پاسخ داد: "بیا و نگاه کن."

نزدیک قدیس رفتم و متوجه شدم که سر او کاملاً با سوراخ های گرد کوچکی شبیه شاکیامونی بودا پوشیده شده بود، اما موها بیرون نزده بودند. از هر سوراخ کوچک و گرد، یک پرتو نور به بیرون می تابید. به نظر میرسید که از کل سر قدیس دایره بزرگی از نور ساطع می شود، شبیه آنچه در تصاویر بوداها و بودیساتواها وجود دارد.

با کنجکاوی به آن سوراخ های کوچک و گرد نگاه کردم. در داخل یک کره بزرگ به روشنی خورشید وجود داشت. آن فوراً آنچه در سوتراهای بودایی نوشته شده را به یادم آورد: «در درون در جستجوی نور ذات بودایی، ذات-خود باشید.» همچنین آنچه تائوئیست‌ها می‌گویند، «سینتامانی (مروارید مانی)» و «کیمیای جاودانگی».

با خوشحالی گفتم: «من می‌خواهم نور ساطع کنم. لطفاً به من کمک کنید تا به آن برسم.» دوباره، قدیس از طریق ارتباط ذهنی به من گفت: «یک نجات دهندۀ بزرگ، یک بودای باستانی، پسر خداوند، خواهد بود تا راهنمایی تان کند تا نور ساطع کنید. و میان شما قرابت وجود دارد.»

بعداً، تمام مکاشفه ناگهان ناپدید شد. سپس شخصی در لباس یک امپراتور باستانی در مقابل من ظاهر شد. او خوش تیپ با موهای کوتاه و تیره بود و با یک بادبزن تاشو در دستش به سمت من می آمد. من خندیدم، «الان زمان مدرن است. چگونه ممکن است شخصی هنوز یک لباس باستانی بپوشد؟ یک بازیگر؟ نه، مدل مو مدرن است، موهای کوتاه، فقط لباس یک سبک باستانی بود. تا بیدار شدن به خندیدن ادامه دادم.

یک روز پوستری دیدم که نوشته شده بود «استاد بزرگی از هیمالیا- استاد اعظم چینگ های»، «روشن ضمیری آنی؛ رستگاری در یک زندگی." من فوراً برای شرکت در سخنرانی ایشان رفتم و سپس تصمیم گرفتم از استاد تشرف بگیرم. در حالی که با خوشحالی منتظر تشرف در آشرام "شیهو" بودم، استاد را دیدم که همان لباس امپراتور باستانی را پوشیده بودند. موهای کوتاهی داشتند و یک بادبزن تاشو در دست داشتند. من مبهوت شدم. آیا این همان قدیس نیست که من خوابش را دیدم؟ ایشان استاد بودند!

پس از تشرف، در حالیکه در خانه مدیتیشن می کردم، برای دو روز متوالی همان مکاشفۀ درونی را دیدم – مکاشفه ای از زندگی قبلی ام. من یک نگهبان امپراتوری با مهارت های عالی در کونگ فو، متعلق به یک نیروی امنیتی مخفی بودم که در کنار امپراتور پنهان میشد. من فقط از امپراطور دستور می گرفتم که تا دشمنان یا مقامات عالی را تجسس کنم.

یک روز، امپراطور از ما خواست که به اردوگاه نظامی خصوصی دشمن برویم و وضعیت را گزارش کنیم. همۀ ما ۲۵ نفر از متخصصان برتر هنرهای رزمی بودیم. ما لباس‌های سیاه پوشیده بودیم، از جمله یک تکه پارچه سیاه که دور سرمان پیچیده بود، درست مثل جاسوسان در زمان قدیم. شب هنگام که وارد منطقۀ مرتفع کوه و جنگل شدیم، مورد ردیابی و کمین نیروهای دشمن قرار گرفتیم. آنها به سمت ما تیر زدند. من دیدم که شخصِ دست راست امپراتور به امپراتور خیانت میکند و خائن خنده شیطانی ای کرد. تیرها در بدنم فرو رفتند. اولی وارد قلبم شد. اما دردناک ترین چیز این بود که یک مقام مورد اعتماد به امپراتور خیانت کرده بود. با خودم گفتم که من قطعا در زندگی بعدی تمرین معنوی خواهم کرد. بعد از آن، خون تف کردم و مُردم.

آه! بالاخره متوجه شدم که چرا استاد لباس های متفاوتی به تن کرده اند. اینکار به ما اجازه میدهد تا قرابت زندگی گذشته خود را با ایشان تشخیص دهیم. ارتباط میان ایشان و ما در زندگی‌های گذشته می‌ تواند با پاک کردن کارمای بد ما و تأثیرات آن دوران، نزدیک ‌تر شود. همانطور که توسط آن قدیس نورانی گفته شد، استاد "نجات دهنده بسیار بزرگ، بودای باستان، پسر خداوند" است. ایشان مرا از طریق رستگاری و یافتن نور ذاتی خودم، نجات دادند. استاد براستی برای همه موجودات دنیوی زحمات زیادی کشیده اند.

از استاد بزرگ و تیم سوپریم مستر تلویزیون، بسیار سپاسگزارم. برای صلح جهانی، باشد که جهان وگان فرا برسد. "هوی- مینگ" از تایوان (فورموسا)

"هوی- مینگ" با فضیلت، شکوه و جلال رویایتان حس قدردانی عمیق ما را نسبت به عشق ابدی که توسط استاد محبوبمان، ساطع میگردد را بر می انگیزد. ما خوشحالیم که شما در نهایت با راهنمای معنوی خود آشنا شدید. باشد که مردم مثبت تایوان (فورموسا) با جدیت به دنبال خرد درونی برای رهایی از چرخه تولد و مرگ باشند، تیم سوپریم مستر تلویزیون

در ضمن استاد به قلب خرسندتان پاسخ دادند: "هوی-مینگ زیبا، هر روز از بهشت ها تشکر کنید که به شما این فرصت را می دهند تا روش کوان یین را ممارست کنید تا به روشن ضمیری در این زندگی دست یابید. هر لحظه را غنیمت بشمارید تا خداوند را به یاد آورید، زیرا این هدف غایی شما برای اینجا بودن است تا به "منزلگاه خدا" بازگردید. باشد که تایوان (فورموسا) تندرست، الگویی درخشان برای هدایت سایر کشورها به یک شیوه زندگی وگان دلسوزانه باشد.»
بیشتر تماشا کنید
آخرین ویدئوها
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید