جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

خداوند ما را خواهد بخشید اگر ما دیگران را ببخشیم

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید

نگران بودم که اوکراین (یورین) پس از این زمان طولانی صبور بودن و فقط دفاع متواضعانه کردن، روزی صبرشان تمام شود. یک روز آنها خواهند گفت که دیگر کافیست و بعد به روسیه حمله خواهند کرد. […] من نگرانم که این ممکن است که جنگ را بزرگتر و طولانی تر کند. […] نباید صبر و تحمل مردم را برای مدت طولانی امتحان کنید. شما نباید برای مدتی طولانی به کسی ظلم کنید که بیش از حد تحملش است - آنگاه آنها پاسخ آنرا خواهند داد. [...] شما نباید تعجب کنید. حالا روسیه، منظورم کرملین است، رهبران روسیه، همان را تجربه میکنند که برسر دیگران میآورند. [...]

( یک کارمند ارشد کاخ سلطنتی بلافاصله پس از آنکه اظهار نظرهایی درباره رئیس سیاه پوست خیریه ای داد که اخیراً در مراسمی در کاخ باکینگهام شرکت کرده و به آن دعوت شده بود، کناره گیری کرد. برخی گزارشها میگویند این کارمند ارشد بخاطر نظرات نژادپرستانه وغیرقابل قبول اخراج شد. ظاهراً این شخص ندیمه ملکه فقید و مادرخوانده شاهزاده ویلیام بوده است. برخی می گویند اعضای کاخ سلطنتی نژادپرست هستند. استاد، آیا آنها واقعا نژاد پرستند؟ ) […]

گاهی مردم نمی دانند وقتی اولین بار با یک نفر ملاقات می کنند چه چیز دیگری بپرسند.[...] پس اگر فرصتی برای صمیمی شدن با انسان دیگری داشته باشید، که همرنگ پوست شما نیست آنوقت او از شما می‌پرسد: "اهل کجا هستید؟" [...] "لیدی سوزان" برای انجام این کار برای محافظت از ملکه آموزش دیده است. به همین دلیل بود که حتی شاهزاده ویلیام به او اعتماد داشت. یا آنقدر کنجکاو بود که نمی توانست جلوی خودش را بگیرد. مجبور شد که سوال کند! [...]

آیا خاندان سلطنتی، نژادپرست هستند یا خیر... اینطور فکر نمی کنم. به چه دلیل باید اینطور باشند؟ آنها خانم "فولانی" را دعوت کردند، می دانستند که او رنگین پوست است. (بله، استاد.) اگر او را دعوت کردند پس چگونه می توانند نژادپرست باشند؟ [...]

چرا (لیدی سوزان) بخواهد به یک مهمان مهم توهین کند؟ به نظرم منطقی نیست. همین. بله. (متوجه ایم، استاد. بله، استاد.) پس امیدوارم که خانم فولانی، که یک فرد خیّر و رئیس یک موسسه خیریه است، آنقدر خیرخواه باشد که این حادثه را ببخشد و با "لیدی سوزان هوسی"، این بانوی ندیمه دوست باشد. [...]

زیرا اگر ما دیگران را ببخشیم خدا هم ما را خواهد بخشید، حتی اگر آن موضوع، توهین آمیز بوده.[...]

روز پنج شنبه، ۸ دسامبر ۲۰۲۲، استاد اعظم چینگ های مهربان ما (وگان) طی گفتگویی با اعضای گروه سوپریم مستر تلویزیون پس از آنکه نظرات خود را درباره آخرین خبرها ازجمله اخبار مربوط به "یورین" (اوکراین) و خانواده سلطنتی بریتانیا به اشتراک گذاشتند، با محبت نکاتی را درباره حفظ تندرستی خوب مطرح نمودند.

( دو حمله اخیر پهبادی که در درونِ روسیه رخ داده اند، بر اساس گزارشات توسط یورین (اوکراین) انجام شده اند.) اوه. (آنها اگرچه هنوز مسئولیت آن را برعهده نگرفته اند ولی آنها این حملات راتحسین کردند که مراکز نظامی را مورد هدف قرار داده، نه زیرساختهای مسکونی را. ) آه. ( حیرت زده شدم که اوکراین در داخل روسیه هدفی را زده است. ) حیرت زده اید؟ (بله، استاد. بله.) من هم همینطور. حیرت زده ام. متعجبم - چرا حالا؟ چرا اینقدر طول کشید؟ (بله.)

من از این بابت نگران بودم. نگران بودم که اوکراین (یورین) پس از این زمان طولانی صبور بودن و فقط دفاع متواضعانه کردن، روزی صبرشان تمام شود. یک روز آنها خواهند گفت که دیگر کافیست و بعد به روسیه حمله خواهند کرد. مدتها بود که نگران این موضوع بودم. (اوه. بله. بله، استاد.) من نگرانم که این ممکن است که جنگ را بزرگتر و طولانی تر کند. (بله، استاد.)

" Media Report from Al Jazeera – Dec. 7, 2022 Anchor (m): به گفته فرماندار این منطقه، از یک پهپاد اوکراینی برای حمله به فرودگاهی در منطقه مرزی "کورسک" روسیه استفاده شده است. حمله در اوایل روز سه شنبه باعث آتش گرفتن یک مخزن نفت شد. وزارت دفاع روسیه، اوکراین را به دو حمله در روز دوشنبه متهم کرد. مسکو می گوید سه نظامی کشته شده اند.

Alex (m): آنچه ما اکنون می بینیم این است که برای اولین بار در این جنگ، اهداف روسیه در داخل خاک این کشور مورد هدف قرار میگیرند. استفاده اوکراینی ها از پهپادها استراتژیک بوده یعنی در حالیکه خسارات وارده، همانطور که در اینجا می بینیم بسیار کم است، آنها به دو پایگاه که برای ارتش روسیه بسیار مهم هستند، خسارت وارد کردند. اینها پایگاه های استراتژیک هستند که نیروی بمب افکن استراتژیک روسیه در آنجا است. و این به روسیه نشان می دهد که هیچ مکانی آسیب ناپذیر نخواهد بود. "

در آولاک (ویتنام)، می گوییم: Con giun mà bị đạp nó cũng quay đầu lại یعنی حتی کرمهای خاکی که بسیارصلح‌ دوست و فروتن هستند، اما اگر روی آنها پا بگذارید، حتی سرشان را برمی گردانند و سعی می کنند دفاع یا حمله کنند حتی اگر در واقع ندانند که چطور حمله کنند. به این معنی که صبر مردم را برای مدت طولانی امتحان نکنید. شما نباید برای مدتی طولانی به کسی ظلم کنید که بیش از حد تحملش است - آنگاه آنها پاسخ آنرا خواهند داد. این طبیعی است. (بله، استاد.)

شما نباید تعجب کنید. حالا روسیه، منظورم کرملین است، رهبران روسیه، همان را تجربه میکنند که برسر دیگران میآورند. (بله، استاد.) و این فقط کمی از آن است. و اوکراینی ها (یورینی ها)، تا حالا بسیار بسیار باملاحظه بوده اند. منظورم اینست که جنگ هرگز خوب نیست، اما حداقل آنها مناطق غیرنظامی را هدف قرار نمیدهند، مثل آپارتمان‌ها یا هر جایی که با مردم غیرنظامی مرتبط است. (بله، واقعاً.)

آنها از تلافی واقعاً نجیبانه و مستقیم استفاده میکنند. حداقل باید اذعان کنیم که اوکراینی ها (یورین) اگر این حمله آنها بوده، خوب هستند. اگر این حمله آنها بوده، آنها خوب هستند. آنها نجیب هستند. فقط مقابله با سربازان، نه تلاش برای آسیب رساندن به سایر افراد بی گناه، مانند غیرنظامیان که ربطی به جنگ ندارند. مردم نمی توانند بر کرملین تأثیر بگذارند. حتی اگر بیرون بروند و اعتراض كنند، دولت یا رژیم پوتین آنها را زندانی می‌كند یا مسموم می‌كند یا بطور مرموزی می‌كشد. (بله.)

این لیست مرگ های مرموز از پوتین یا کرملین همچنان ادامه دارد. هنوز متوقف نشده است. دائماً، مردم به طور مرموزی می میرند - هر کسی که مخالف جنگ در اوکراین است. دیگر در مورد افراد دیگر یا شهروندانِ غیرنظامی صحبت نمیکنیم. این افرادی که بطور مرموزی می میرند، در واقع متحدان قوی پوتین بودند، اما حتی این به اصطلاح دوستان یا متحدان هم دیگر نمی توانند تحمل کنند، پس باید نظرشان را بیان کنند و بعد خواهند مُرد. "به شکل مرموزی." (بله، استاد.) همیشه "به شکل مرموزی" است. و بعد لیست طولانی تر میشود. (بله، استاد.)

" Media Report from WION Sep. 3, 2022 Palki Sharma (f): هشت مرگ عجیب در کمتر از نه ماه - همه روسای ارشد شرکتهای نفت و گاز روسیه. احتمال این اتفاق چقدر است؟ به طور طبیعی، حدس های وجود دارد - آیا این سلاطین نفت با جنگ پوتین در اوکراین مخالف بودند؟ و اگر چنین است، آیا این منجر به مرگ نابهنگام آنها شده است؟ "

" Media Report from CNN Sep. 15, 2022 Ana Cabrera(f): پس چرا کارکنان این شرکتهای انرژی به طور بالقوه هدف قرار می گیرند؟

Tom Foreman (m): خب، زیرا این شرکتهای انرژی زودتر از همه در مورد مشکلات مربوط به حمله به اوکراین صحبت کردند. به ویژه "لوک اویل" این بیانیه را در ماه مارس منتشر کرد. "ما همدردی صمیمانه خود را با همه قربانیانی که تحت تأثیر این فاجعه قرار گرفته اند ابراز می کنیم. ما قویا از آتش بس پایدار و حل و فصل مشکلات از طریق مذاکرات جدی و دیپلماسی حمایت می کنیم." این قطعاً کرملین را خوشحال نکرد. "

پس جای تعجب نیست. (بله.) من فقط متعجبم که چرا اینقدر طول کشید.(بله.) اما همچنین به این دلیل است که جو بایدن، قبلا قول داده بود که برخی از سلاحهای دوربرد را به اوکراین (یورین) بدهد. سلاح دوربرد، برای مثلاً شاید ۸۰ کیلومتر. (بله.) اما آنها اوکراین (یورین) را از مورد هدف قرار دادن داخل روسیه منع میکنند درغیراینصورت دیگر به آنها سلاحی نمیدهند، سلاح های قوی تر یا قدرتمندتر. اما اکنون، بنظرم اوکراین (یورین) فقط از هواپیماهای بدون سرنشین استفاده میکند. شاید از پهپادهای خودشان - حتی دست ساز. (بله.)

" Media Report from AI Jazeera Dec. 7, 2022 Alex Gatopoulos (m): و حالا به نظر می‌رسد که اوکراینی‌ها [از پهباد] استفاده کرده‌اند، اگر بتوانیم این تصاویر را بیاوریم، توپولف-۱۴۱ که یک پهپاد قدیمی شوروی است. ما می توانیم آن را اینجا ببینیم. این معمولاً دوربین‌ حمل می‌کند، اما ارتش اوکراین آن را بهینه‌سازی کرده است تا بتواند یک کلاهک کوچک حمل کند - ما فکر می‌کنیم که حدود ۷۵ کیلوگرم است. آنها تعداد زیادی از اینها را ندارند، اما مطمئناً تعدای دارند. و اکنون می توانند به روس ها نشان دهند که می توانند به خاک کشورشان حمله کنند. "

من چیز زیادی در مورد پهپادهای شان نمیدانم، اما آنها مسافت دور را مورد هدف قرار میدهند حتی ۴۰۰ مایل از مرز روسیه را هدف قرار می دهند. این مسافت خیلی زیادی است. (بله.) گفتم ۴۰۰ مایل، یعنی حدود ۶۴۰ کیلومتر از مرز. (بله، استاد.) این برای داخل کشور بسیار طولانی است. و عجیب است که این چه نوع پهپادی است که اینقدر قدرتمند میباشد. جای تعجب نیست که روسیه در تلاش برای یافتن یک اقدام ضد دفاعی است. (بله، استاد.) آن هم برای بار دوم اتفاق افتاده.

مطلب دیگری هست؟ ( بله، استاد. سخنگوی پوتین، "پسکوف" گفت که مقامات در حال انجام اقدامات "ضروری" برای محافظت از روسیه در برابر حملات یورین (اوکراین) هستند. روسیه ظاهراً وحشت کرده و به این فکر میکند که چگونه با این وضعیت جدید کنار بیاید. )

مسلم است که آنها اینطورند. (بله.) البته، آنها چه فکر میکنند؟ چه توقعی دارند؟ چگونه می توانید فکر کنید که شما تنها کسی هستید که اجازه دارید هر کاری که میخواهید در حق هر کشور دیگری انجام دهید؟ همین جور به داخل کشورشان بروید و تمام شهرهایشان را ویران کنید و به زنانشان و نوزادان و بچه های کوچکشان تجاوز کنید. و توقع دارید که آن کشور هیچ کاری با شما نکند؟ (بله، استاد. درسته.) آنها الان هم بسیار باملاحظه هستند. آنها تازه عملیات نظامی را آغاز کرده اند. (بله، درسته. بله، استاد.)

در جنگ، اگر حمله کنید، به شما حمله میکنند. و الان دیگر ۹ یا ۱۰ ماهی است که درد و رنج بسیار، این همه خشونت علیه یورین، یعنی اوکراین، بوده است. آنها این همه رنج را متحمل شده اند، و حالا دارند جواب متقابل می دهند. (بله، استاد. بله.) و نه به اندازه آنچه روسیه با آنها کرده. بسیاری از شهرهای آنها از بین رفته اند - هیچ شده اند! (بله.) چیزی از آنها باقی نمانده. به کل ویران شده اند. بسیاری از زیرساخت ها و ساختمانهای مهم - همه از بین رفته اند! و زمستان در راه است. تمام مرکز برق و همه اینها را ویران کرده اند. و الان تا حدودی مردم در اوکراین (یورین) در سرما بسر می برند. (بله.)

" Media Report from CNN Dec. 5, 2022 Reporter (m): در اوکراین، زمستان در راه است. در پایتخت، کیف، وزیر امور خارجه هشدار داد که برف تنها چیزی نخواهد بود که از آسمان می‌بارد.

Dmytro Kuleba (m): ما یک حمله موشکی گسترده دیگر از سوی روسیه را پیش بینی می کنیم. و هدف این حمله این است که سیستم برق ما را نابود کند.

Reporter (m): کارکنان برای بازگرداندن برق مسابقه میدهند. این چادرها که توسط دولت برپا شده است - برای پناه گرفتن ضروری از سرمای شدید است. "

" Media Report from CBS Dec. 3, 2022 Imtiaz Tyab(m): از زمان عقب نشینی تحقیرآمیزشان، مسکو بی امان "خرسون" را می کوبد. این وضعیت سختی است که آناستازیا، یک استاد دانشگاه، آنرا به خوبی می داند. هوا خیلی سرد است. برق ندارید، گرمایش ندارید، آب ندارید، اما آزاد هستید.

Anastasia (f): ما آزادی داریم.

Imtiaz Tyab (m): شما آزادی دارید.

Anastasia (f): بله. این برای ما بیشتر ارزش دارد.

Imtiaz Tyab (m): اما این آزادی تضمین نشده است، زیرا روسیه همچنان به حمله به خرسون ادامه می دهد و شبکه برق آن را ویران می کند. اما همانطور که می شنویم مردم می گویند، که ترجیح می دهند بدون غذا، آب یا گرما زندگی کنند تا اینکه دوباره تحت اشغال روسیه زندگی کنند. "

امیدوارم بتوانند در زمستان زنده بمانند. امیدوارم بتوانند زنده بمانند و الان که برق و گاز ندارند، بچه ها بتوانند از زمستان سخت جان سالم به در ببرند. (بله، استاد.) مزارع شان ویران شده است. روسیه محصولاتشان را دزدیده. زنان و کودکانشان مورد تعرض، زندانی شدن، شکنجه و بازجویی شدن قرار می گیرند. (بله، استاد.) چه کسی می تواند اینها را تحمل کند؟ بنابراین، چون روسیه آنها را در تگنا قرار داده، به همین دلیل آنها پاسخ میدهند چون در هر صورت دارند میمیرند. (بله، استاد.)

پس ترجیح می دهند برای محافظت از کشور، محافظت از زنان و کودکانشان بمیرند تا اینکه به دست روسیه بمیرند و در شرایطی عذاب آور و دردناک باشند و یا در زندان شان رنج بکشند. (بله، استاد.) روسیه، اوکراین (یورین) را مجبور به این واکنش کرده. شگفت زده ام که آنها چقدر تا الان صبور بوده اند. آنها فقط دفاع میکنند، ولی تهاجم نمیکنند. (بله، متوجه ایم، استاد.) بنابراین واقعاً جای تعجب نیست. هیچکسی نباید تعجب کند. (بله.) حتی رهبران روسیه نباید تعجب کنند. چطور؟ وارد خانه مردم می‌شوید، اعضای خانواده‌شان را می‌زنید و می‌کشید و توقع دارید آنها کاری انجام ندهند؟ (بله، درسته، استاد.)

مطلب دیگری هست؟ ( بله، استاد. یک کارمند ارشد کاخ سلطنتی بلافاصله پس از آنکه اظهار نظرهایی درباره رئیس سیاه پوست خیریه ای داد که اخیراً در مراسمی در کاخ باکینگهام شرکت کرده و به آن دعوت شده بود، کناره گیری کرد. برخی گزارشها میگویند این کارمند ارشد بخاطر نظرات نژادپرستانه وغیرقابل قبول اخراج شد. )

" Media Report from Global News – Dec. 2, 2022 Ngozi Fulani (f): خب، او شروع کرد به سوال کردن از من، من کی هستم؟ اهل کجا هستم؟ گفتم: "من از «سیستا اسپیس» آمده ام. این سازمانی است که از زنان و دختران میراث آفریقایی و کارائیب حمایت می کند. و بعد گفت: "اوه، از کدام قسمت آفریقا هستید؟" و من گفتم: "نمی‌دانم. آنها هیچ مدارکی از خود به جای نگذاشتند." و این حقیقت من است. خب؟ نتوانستم رد بگیرم که از کدام قسمت هستمد. بعد گفت: "نه، اما اهل کجایی؟" گفتم: "نه، «سیستا اسپیس» در «هکنی» مستقر است." "نه، اما اهل کجایی؟"

دیگر در آن زمان داشتم فکر می کردم، این کمی ناراحت کننده است، اما، خب، این یک سوال است. "اهل اینجا هستم. اینجا متولد شده ام." " بله، اما شما واقعا اهل کجا هستید؟" "من واقعاً اهل اینجا هستم." "بله، اما، خب، می بینم که این دارد کمی چالش برانگیز میشود." او گفت: "ملیت شما چیست؟" و گفتم: "خانم، من اینجا به دنیا آمدم. من بریتانیایی هستم." داشتم فکر می کردم که بحث به اینجا خاتمه پیدا میکند اما نه. "نه، واقعا اهل کجایی؟ مردم شما اهل کجا هستند؟" "خانم، مردم من؟" این دیگر چه سوالی است؟ "

( ظاهراً این شخص ندیمه ملکه فقید و مادرخوانده شاهزاده ویلیام بوده است. برخی می گویند اعضای کاخ سلطنتی نژادپرست هستند. استاد، آیا آنها واقعا نژاد پرستند؟ ) من باید آنجا باشم تا رفتار توأم با گفتار را ببینم. (بله، استاد.) اما گاهی مردم فقط... دو طرف مهم هستند. هر دو طرف مسؤل هستند. شاید یک طرف خیلی بی ملاحظه است، خیلی کنجکاو و یک طرف خیلی حساس است. می تواند به این شکل باشد. (بله، استاد.) در دنیای ما رنگ پوست متفاوت است، و این یک معضل است. در واقع، تقصیر کسی نیست.

من هم مشکل خودم را داشتم. حالا داستان خودم را به شما خواهم گفت. وقتی جوان تر بودم، مردی می خواست با من قرار ملاقات بگذارد. در نخستین قرار، او بلافاصله از من پرسید: "اهل کجا هستی؟" این اولین سؤالی بود که پرسید. و من به نوعی، بی درنگ ناراحت شدم. گفتم: "چرا؟ چرا این را پرسیدید؟" و آن مرد از حالت غمگینم خیلی متعجب شد. او گفت: "من فقط سعی می کنم گفتگو کنم!" گفتم: "می توانید چیز دیگری بگویید تا مکالمه جذاب تر شود. شما بلافاصله نمی آیید و از مردم چنین پرسش خسته کننده ای نمی پرسید." این چیزی است که به او گفتم. این اولین و آخرین قرار بود. [...]

برخی افراد این گونه هستند. منظورشان نژادپرستی یا چنین چیزی نیست. چون اگر آن مرد در آن شرایط نژاد پرست بود با من قرار نمی گذاشت. (بله، استاد.) او فکر کرده بود: "آه، او آسیایی است." و آن مرد یک غربی بود. (بله، استاد.) حالا که به آن فکر می کنم، برای آن مرد بسیار متأسف می شوم. من باید با او باملاحظه تر می بودم. اما خیلی افراد همیشه هرجایی که می رفتم، همین را می پرسیدند، برای همین کلافه شدم. (بله، استاد. متوجه ایم.)

خیلی ملال آور است. و من همیشه باید همین پرسش را جواب میدادم. چون آن زمان در غرب زندگی میکردم. علتش این است. اگر در هنگ کنگ یا تایوان (فورموسا) زندگی می کردم، شاید کسی به من نگاه هم نمی کرد، چون ما شبیه هم هستیم. یا در تایلند، لائوس یا کامبوج. اگر برای خرید بروم، کسی چیزی نمی پرسد، چون من درست شبیه آنها هستم. (بله، استاد. بله.)

برای همین، این تقصیر او نبود. تقصیر من هم نبود. اما من بعداً برای او خیلی متأسف شدم. به نوعی با او حرف زدم و گفتم: "ببخشید."[...] مسئله این است که من از آن مرد خیلی ناراحت شدم. او خیلی مهربان بود، و خیلی خوب و شرافتمندانه با من رفتار کرد، فقط اینکه اولین سؤالش این بود: "اهل کجایی؟" این مرا ناراحت کرد. مرا ناراحت کرد. [...]

پس حالا، دلیلش... پس از جنگ در آولاک (ویتنام)، میلیون ها نفر سعی کردند از راههای مختلف فرار کنند، مخصوصاً از راه دریایی. و بسیاری تلف شدند و بعد، حتی اگر نمردند، گاهی مورد تجاوز قرار گرفتند و ربوده شدند. مثلا دزدان دریایی گوشواره ها را از گوشهایشان میدریدند، و گوشهایشان پاره میشد و خونریزی می کرد. (وای.) یا مثلاً، جواهرشان را از دستانشان می ربودند و مچ آنها را می شکستند. (آه. آه، خدای من.) یا جلوی فرزندان به مادرشان تجاوز میکردند، یا جلوی شوهر به همسرش و همه این ها.

" Sea of Memory - My Dad's Boat Journey, 1979 Nam Nguyen (m): آن بعداز ظهر تا اواخر غروب، بارها مورد حمله دزدان دریایی تایلندی بودیم. دزدان دریایی که ماهیگیر بودند، و چاقوهای بزرگ، چکش یا چماق آهنی حمل میکردند، یکی پس از دیگری از قایق هایشان به قایق ما پریدند. دزدان دریایی به زبانی حرف می زدند که من نمی فهمیدم. قایق ما پر از افرادی بود که اکثراً سالمند، زنان و کودکان بودند. زنان و دختران جوان، وحشت زده، چند لایه لباس می پوشیدند. آنها روغن روی زمین را به صورت و مویشان می مالیدند تا زشت به نظر برسند. دزدان دریایی چاقوها و چکش ها را به سمت سینه یا گردن افراد نشانه می گرفتند. آنها بدن ما را تفتیش ولباسهای مارا پاره کردند. آنها، گوش، بینی، دهان، موها و حتی اندام های خصوصی را جستجو کردند. ظرف های روغن و آب را خالی کردند. آنها حتی کیسه های برنج را برای پیدا کردن پول و جواهر، پاره کردند. آنها تمام وسایل ما را در قایق هایشان انداختند. "

من همه داستان هایشان را شنیدم، چون با آنها ملاقات داشتم، و همچنین برای چند اردوگاه پناهندگان و صلیب سرخ کار می کردم، و همه این داستان ها را می دانم. و آن زمان، واقعا برای من زجرآور بود. [...] من به برخی اردوگاههای پناهندگان رفتم، و آنها با پناهندگان بد رفتار می کردند. آنها را روی زمین می نشاندند و کارمند عالی رتبه بر صندلی پایه بلند مینشست، بی نهایت از آنها سؤال می کرد، برای مثال به این شکل بود.

و در آن زمان من خیلی شرمسار می شدم، از آولاکی (ویتنامی) بودن خیلی شرمنده بودم. پس، هر کسی که آن سؤال را از من می پرسید سعی می کردم از پاسخ طفره بروم. همیشه سعی میکردم پنهان کنم اهل کجا هستم. خیلی شرمنده می شدم، آن زمان، واقعا از آولاکی (ویتنامی) بودن خیلی شرمنده بودم. خیلی زمان گذشت، سال های زیادی پس از آن گذشت، تا که حس بهتری داشتم. اما بخواهم با شما صادق باشم، هنوز هم احساس خیلی بهتری ندارم. هنوز کاملاً هم حس خوبی ندارم یا به آولاکی (ویتنامی) بودن افتخار نمی کنم. (بله. متوجه ایم، استاد.)

این نوع حس خود کم بینی را در درونم داشتم و خسته از تکرار دوباره و دوباره و دوبارهٔ همان پاسخ بودم. اما آن مرد، تقصیری نداشت، فقط یک سوال معمولی پرسید. ولی من عادی نبودم. در شرایط عادی نبودم. من اهل یک کشور عادی نبودم. (بله، استاد. متوجه ایم، استاد.)

و بعد من خیلی احساس شرمندگی کردم. همیشه، خیلی سعی میکردم هویتم را پنهان کنم، هر وقت که میتوانستم. و هرکسی که از من این سوال را می‌پرسد، بلافاصله با آنها مشکل دار می شدم. میرفتم جای دیگری، با شخص دیگری که از قبل مرا می‌شناخت، صحبت می کردم که دیگر آن سوال را از من نپرسد. اما این افراد به این دلیل می پرسند که علاقه مند هستند، نه به دلیل نژادپرست بودن. (بله، استاد.) به شما گفتم، اگر آن مرد نژادپرست بود، مرا به قرار ملاقات دعوت نمیکرد.[…]

گاهی مردم نمی دانند وقتی اولین بار با یک نفر ملاقات می کنند چه چیز دیگری بپرسند. مطمئن نیستم که اگر مادرخوانده شاهزاده ویلیام بودم، می توانستم خودم را کنترل کنم و از آن خانم نپرسم: "واقعا اهل کجایی؟" چون، به نظر من، فکر میکنم که "لیدی سوزان هوسی" قبلاً مورد علاقه ملکه بوده و ملکه می‌خواست او را در قصر نگه دارد تا به هر کمکی که او دوست داشت انجام دهد، حتی برای پادشاه جدید، ادامه دهد. و او مادرخوانده شاهزاده ویلیام است، بنابراین احترام زیادی دارد. (بله، استاد.) می خواهم به شما بگویم چرا. به همین دلیل است که ملکه باید بسیار به او اعتماد کرده باشد. و خانواده سلطنتی، آنقدر برایش احترام قائل بوده اند که حتی او را مادرخوانده ولیعهد ویلیام قرار دادند. این اتفاق بزرگی است. (بله، استاد.)

بنابراین، چون در کنار ملکه بود، احتمالاً خودش را آموزش داده بود که همیشه مراقب باشد که هر کسی که به ملکه نزدیک می‌شود باید سابقه خوبی داشته باشد یا چیزهایی را در موردش باید بداند برای مواقعی که ملکه از او در موردش بپرسد: «آن خانم اهل کجاست؟ او کیست؟ و او چه کار می کند؟ چرا می‌خواهد مرا ببیند؟» بعنوان مثال، به این صورت. بنابراین، او باید بعنوان بانوی ندیمه و همیشه در کنار ملکه، از قبل این چیزها را می دانست. (بله، استاد.) پس، شاید به دلیل آموزش هایی که دیده، او این کار را میکند.

متوجه ام شما چه گفتید، چون آن خبر را هم خواندم. اول، فکر کردم «اوه، این فقط یک مورد است. این خیلی مهم نیست، چیز مهمی نیست.» اما بعد او کناره گیری کرد. و رئیس سازمان خیریه، خانم "فولانی"، عصبانی بود و به مطبوعات گفت که احساس می‌کند در کاخ باکینگهام مورد آزار قرار گرفته. (بله.)

این غیرممکن است که من، با رنگ پوست متفاوتم، ویژگی های چهره متفاوتم، در دنیای غرب بگردم و به مکان بسیار خاصی مثل کاخ باکینگهام بروم، بدون اینکه مردم کنجکاو شوند که من اهل کجا هستم. مثلاً اگر من آنجا بودم. (بله، استاد.) یا "لیدی سوزان" برای انجام این کار برای محافظت از ملکه آموزش دیده است. به همین دلیل بود که حتی شاهزاده ویلیام به او اعتماد داشت. یا آنقدر کنجکاو بود که نمی توانست جلوی خودش را بگیرد. مجبور شد که سوال کند! (بله.)

البته چون خانم فولانی، متفاوت بنظر میرسید. عکس را دیدم او همچنین با مدل موی زیبا، لباس زیبا و چهره زیبا و همه اینها، جذاب بنظر میرسید. و این "لیدی سوزان هوسی" احتمالاً از قبل خانم "فولانی" را نمی‌شناخت. او فقط کنجکاو بود یا این یک عادت است که بپرسد از کجا آمده است، شاید از روی ساده لوحی یا فقط از روی کنجکاوی. چون، «اوه! چطور؟ آه، چه خانمی، چه زیبا، چطور تا به حال او را ندیده بودم؟ و چطور او حتی مفتخر شده که برای یک پذیرایی به کاخ باکینگهام دعوت شود.» (بله.) خیلی خاص است. هر کسی نمی تواند همینجوری به آنجا برود. شما میتوانید آنجا بروید؟ من میتوانم آنجا بروم؟ نه! (نه، استاد.) شاید شما بتوانید، اما من نه. شاید شماها هنوز جوان و خوش تیپ باشید. شاید شما فرصتی داشته باشید. من، یک خانم مسن، آنجا چه کار کنم؟

پس، او هم شگفت زده شده بود: "اوه، این خانم اهل کجاست؟" البته، او می داند که شهروند بریتانیا است، اما اجدادش واقعاً اهل کجا بوده اند؟ ریشه های اصلی او کجاست؟ فقط کنجکاو بوده یا علاقه مند. این چیزی است که من فکر می کنم. شاید به خاطر مورد احمقانه ای که در جوانی داشتم دارم آنرا قضاوت میکنم. (بله).

اما البته، به شما گفتم که باید آنجا باشم تا رفتارها را ببینم و انرژی گفتگو را حس کنم. (بله، استاد. متوجه ایم، استاد.) اما موضوع این است که این خانم "فولانی" حتی یک فرد معمولی هم نیست. او رئیس یک موسسه خیریه است. (بله.) و احتمالاً آنقدر در این کار خوب بوده که اینقدر مشهور شده که حتی به کاخ پادشاه دعوت شود. اینکه از او برای رفتن به کاخ سلطنتی دعوت شده است، کار بسیار بزرگی است. (بله، استاد.) البته، این فراتر از کنجکاویش بود و او نتوانست جلویش را بگیرد.

همچنین او از دیگران هم پرسید… یکی از مهمانان هم به مطبوعات گفت که "لیدی سوزان هوسی" از او هم پرسیده که اهل کجاست. فقط از خانم "فولانی" نبوده. و آن آقا نیز به "لیدی سوزان هوسی" گفته که اهل کجاست. او گفته: اهل منچستر هستم، همین. چیزی شبیه به این. و بعد او دیگر چیزی نپرسید.

اما، می بینید، چون آن مرد احتمالاً بیش از حد معمول متفاوت به نظر نمی رسید. اما او، "خانم فولانی"، ظاهری غیرمعمول دارد. (بله، استاد. بله.) با مدل موی زیبای او، لباس و چشم انداز باشکوه و چیزهایی از این قبیل، مردم احساس می‌کنند که جذب او می‌شوند. مطمئنم "لیدی هوسی" تنها کسی نبود که از او پرسیده که اهل کجاست. (بله، استاد.) خانم بسیار موفقی است. (بله، استاد.) و کار بزرگی برای بریتانیا انجام میدهد.

بنابراین، شاید او فقط احساس می کرد که … شاید در پایان احتمالاً می خواست از کمک او تشکر کند. «اهل هر جا که هستی، آن کشور، از این راه دور به اینجا آمده ای… پدر و مادرت و اجدادت این همه راه را آمدند و حالا شما به انگلیس کمک می کنید.

خوش آمدید و سپاسگزارم.» احتمالاً در پایان، او می خواست این را بگوید. اگر من جای او بودم، این را میگفتم.

و من غالبا چنین چیزهایی می گویم… چیزهای مشابه این. پس من مطمئن نیستم که آیا این یک سوء تفاهم است یا شاید به این دلیل که از خانم "فولانی" قبلاً ۱۰هزار بار در انگلیس سؤال شده است. او متمایز است، ای بابا... چه میشود کرد؟ (بله، استاد.) او برجسته است. مردم نمی توانند این سوال را از او نپرسند. حدس می‌زنم فقط افراد واقعی بریتانیایی‌تبار، یا سفیدپوستان بریتانیایی نیستند که از او میپرسند حدس می‌زنم افراد بسیاری از ملیت‌های دیگر هم از او می‌پرسند. چون او در انگلیس است. او شبیه اکثر افراد به اصطلاح انگلیسی نیست. (بله، استاد.)

پس، در واقع تقصیر کسی نیست. فقط خدا از ما رنگ های زیادی ساخته است. (بله.) خب. این چیزی است که من فکر می کنم. اما من از خانم "فولانی" عذرخواهی می کنم اگر به هر نحوی باعث رنجش ایشان شده ام، من چنین قصدی ندارم. من همه مردم را با تمام احترام دوست دارم. و شماها این را می دانید، درسته؟ (بله، استاد.) من سیاه پوستان و رنگین پوست ها را خیلی دوست دارم. من همیشه آنها را "شکلاتی" می نامم. و آن را دوست دارند، دوست دارند. هر وقت مرا می‌بینند و سؤال می‌کنند، می‌گویند: "استاد، شکلات سؤال دارد." چیزی شبیه این. من می گویم: "باشه، بگوئید. بفرمائید. شروع کنید."

دنیا اینگونه است. ما ملیت های مختلف، رنگ پوست های مختلف، مشاغل مختلف، آرزوهای مختلف، و کشورهای مختلف داریم. و اگر ما در کشور دیگری غیر از کشور خودمان باشیم، حتماً از ما پرسیده خواهد شد که اهل کجا هستیم. قطعا اینطور است. پس اگر فرصتی برای صمیمی شدن با انسان دیگری داشته باشید، که همرنگ پوست شما نیست آنوقت او از شما می‌پرسد: "اهل کجا هستید؟" (بله.)

اوه، آنها سؤالات خجالت آور دیگری هم پرسیدند برای من خجالت آور بود. من به یک مهمانی شام در موناکو دعوت شدم، جایی که والاحضرت شاهزاده آلبرت دوم در آنجا بودند. می دانید، مهمانی او بود. […] خب من آنجا بودم، بسیار نزدیک والاحضرت و بسیاری دیگر از اعضای خاندان سلطنتی نشسته بودم. (بله، استاد.) و همه از من پرسیدند… آنها آمدند و از من پرسیدند "اهل کجایید؟" و "اسم تان چیست؟" و مجبور شدم همه چیز را به آنها بگویم. از قبل آماده کرده بودم. فقط آن را خواندم، از حفظ، درست همانطور که در مهدکودک یا دبستان یاد گرفته ایم. گفتم: "اسم من فلانی است. متولد نوزدهم فلان، از فلان کشور و... هستم." و حتی شهر محل تولدم را هم گفتم. خب، همین. بعد آنها رفتند. […]

پس مهم نیست. اگر از نژاد متفاوتی هستید و با نژاد دیگری از مردم زندگی میکنید یا با آنها ادغام شوید، شما متمایز بنظر میرسید. (بله، استاد. بله.) […] گاهی اوقات مردم خیلی رُک هستند. ابتدا باید یک مکالمه کوچک داشته باشید و و آماده پذیرش ذهنی یا اختلاط شوید. اما برخی از مردم می پرسند. آنها کاملاً صریح هستند، دقیقاً مانند آن قرار ملاقات من. روی صندلی ماشین نشستم و بلافاصله پرسید: "از کجا می آیید؟" او مرد خوبی بود، اما این خیلی غیر دیپلماتیک بود. […]

و خب شاید وضعیت مشابهی در مورد خانم "فولانی" باشد. هر کسی متفاوت است. اما سوال شما این است که آیا خاندان سلطنتی، نژادپرست هستند یا خیر؟ فکر نمی کنم. اینطور فکر نمی کنم. به چه دلیل باید اینطور باشند؟ آنها خانم "فولانی" را دعوت کردند، می دانستند که او رنگین پوست است. (بله، استاد.) اگر او را دعوت کردند پس چگونه می توانند نژادپرست باشند؟ او را به آنجا دعوت کردند.( بله.) پس، شاید آن خانم به این دلیل استعفا داد که احساس می کرد این موضوع بسیار بزرگ شده است و متاسف بود که به چنین مهمان مهمی توهین کرده، بنابراین استعفا داده، یا شاید به او گفته شده که استعفا دهد، انگار او را اخراج کردند. من هم برای او متاسفم. از او هرگز سوال نشده است - سوالی شبیه آن، همان سوالی که از خانم "فولانی" پرسیده.

اما ما با هم فرق داریم. ما احساسات مشابهی نداریم. پیشینه و موقعیت یکسانی نداریم. پس تقصیر او نیست اگر متوجه نبوده. اون یک دیپلمات نیست. او فقط یک خانم ندیمه است. (بله، استاد.) مورد علاقه خاندان سلطنتی و ملکه و شاهزاده، اما او یک دیپلمات نیست. احتمالا هرگز برای دیپلمات شدن آموزش ندیده. احتمالاً خودش را برای محافظت از ملکه آموزش داده است، زیرا او همیشه در کنار ملکه بود و همیشه به نیازهای ملکه توجه داشت - پس باید می‌دانست که در اطراف ملکه چه می‌گذرد، و این کم و بیش مانند یک عادت شده بود.

یا فقط ممکن است کمتر حساس بوده - احساسات افراد را درک نمی کرده. اکثر افرادی که پوست سفید دارند این احساسات لطیف را نسبت به ملیت یا پیشینه اصلی خود را ندارند. (بله، متوجه ایم، استاد.) فقط رنگین پوستان چنین هستند. البته اگر در کشور خود باشند، هیچ مشکلی ندارند، اما اگر در کشور دیگری باشند، و کاملا اینطور برجسته باشند، احتمالاً کمی در مورد رنگ پوست شان حساس هستند. زیرا مردم مدام به آنها یادآوری می کنند که "اهل کجا هستید؟" (بله، استاد. بله.)

پس این ممکن است یک سوء تفاهم باشد. من اینطور فکر می کنم. در واقع، کاخ از خانم "فولانی" دعوت کرد که به آنجا برگردد - احتمالاً برای جبران یا عذرخواهی بیشتر، یا چیزی شبیه به این - اکنون که زمان بیشتری دارند. (بله.) پس از آن اتفاق کاخ از او دعوت کرد که برگردد. پس اگر آنها نژادپرست بودند، آنقدر اهمیت نمی دادند. فقط صبر میکردند بگذرد و میگفتند:"اوه، خب. سوء تفاهم بوده. متاسفیم." همین. اما او را به کاخ دعوت کردند. (بله. درسته، استاد.)

بله و به اولین ضیافت سلطنتی پادشاه، او رئیس جمهور آفریقای جنوبی را دعوت کرد. (بله، استاد.) و در آن ضیافت چند رنگین پوست را هم دیدم. طبق اخبار، آنها را دیدم که با افراد مختلف اختلاط میکردند. و شاهدخت خانم ولز، پرنسس کاترین، با یک فرد رنگین پوست در کنارش صحبت می کرد. او حتی فراموش کرد که پادشاه در حال صحبت کردن است. پادشاه در حال سخنرانی بود و صحبت او با این رنگین پوست آنقدر جالب بود که فراموش کرد گفتمان شان را متوقف کند. (اوه.)

پس من فکر نمی کنم آنها به هیچ وجه نژادپرست باشند. (بله، استاد. بله.) به هرحال نه از قصد. نه به عمد. (بله، استاد.) زیرا احتمالاً این بانوی ندیمه در طول زندگی اش بدلیل جایگاهش به عنوان ندیمه ملکه، در ضیافت های زیادی شرکت کرده است. پس او افراد زیادی را با رنگ پوست متفاوت، موقعیت های مختلف، درجات مختلف می شناسد. بنابراین او قصد ندارد عمداً به هیچ یک از مهمانان توهین کند. آخر به چه دلیل این کار را انجام دهد؟ (بله.)

بله. در تمام عمرش فقط سعی کرده از ملکه محافظت کند، سعی کرده از خانواده سلطنتی و وجه اش محافظت کند. چرا بخواهد به یک مهمان مهم توهین کند؟ به نظرم منطقی نیست. همین. بله. (متوجه ایم، استاد. بله، استاد.) پس امیدوارم که خانم فولانی، که یک فرد خیّر و رئیس یک موسسه خیریه است، آنقدر خیرخواه باشد که این حادثه را ببخشد و با "لیدی سوزان هوسی"، این بانوی ندیمه فقط دوست باشد. نیازی نیست که مسئله ای بزرگ از هر چیزی درست کنیم.

به هر حال ما هیچکسی نیستیم. (بله.) ما با دست خالی از این دنیا میرویم. (بله، استاد.) فقط شاید یک مقبره با کتیبه ویژه، اما خب که چی؟ ما هیچکسی نیستیم. هیچکس کسی نیست، حتی یک پادشاه یا ملکه. ما دست خالی به دنیا می آییم و دست خالی می رویم. و در نظر خدا ما هیچکس نیستیم، مگر آنقدر با فضیلت باشیم که او را خشنود کنیم.

و خانم "فولانی" احتمالاً مورد لطف خدا خواهد بود زیرا او در حال انجام کارهای خیریه برای کمک به کودکان نیازمند خداوند ست. پس او باید این راه مهربانانه را ادامه دهد و کسی که آزرده خاطرش کرده را ببخشد، زیرا اگر ما دیگران را ببخشیم خدا هم ما را خواهد بخشید، حتی اگر آن موضوع، توهین آمیز بوده. احتمالاً فقط یک اتفاق بوده است. (بله، استاد.) خب، امیدوارم که در هر صورت از پاسخ من راضی باشید. (بله. راضی هستیم. بله.) […]

بسیارخب. چیز دیگری می خواهید از من بپرسید؟ ( به نظر می رسد اخیراً افرادی سعی کردند به خانواده سلطنتتی بریتانیا حمله کنند. مثلاً مستندی از شاهزاده هری منتشر شده که غوغا کرد و محتوای آن برای خانواده سلطنتی مطلوب نبود. )

" Media Report from ABC News (Australia) Dec. 8, 2022 Reporter (m): به عنوان بخشی از یک معامله چند میلیون دلاری، هری و مگان در یک فیلم نتفلیکس از زندگی شان گفتند. "

" Media Report from Sky News Australia Dec. 7, 2022 Peta (f): بی عاطفه - این وصف [حال] شاهزاده هری و مگان مارکل، در آستانه پخش مستند سوءاستفاده آمیز آنها در نتفلیکس.

Russell (m): مطمئناً، این در زمان بسیار بدی برای خانواده سلطنتی رخ می دهد، زیرا فکر می کنم که همه مردم در کشور، در واقع در کشورهای مشترک المنافع، عمدتاً از پادشاه جدید حمایت میکنند برای کمک به او و خانواده در پشت سر گذاشتن مرگ مادرش. بنابراین فکر می کنم که این برای هری و مگان نتیجه معکوس خواهد داشت. "

( و عده ای دوباره به سمت شاه تخم مرغ پرتاب کردند. ) خدای من. این افراد تخم مرغ پرتاب کن نمی دانند که چقدر خوش شانس هستند که در چنین کشور دموکراتیک و آزادی زندگی می کنند. (بله.) در بسیاری از کشورهای دیگر، گاهی جرات نمیکنید حتی به آنجا سفر کنید زیرا نگران هستید که ممکن است اتفاقی برای شما بیفتد، زیرا نمی دانید در چنان کشور کنترل شده ای چگونه رفتار کنید. (بله.)

به شما گفتم اکنون من جرات نمیکنم به ایران بروم چون ممکن است حجابم بیفتد یا وقتی درحال حرف زدن یا نوشیدن هستم، بیفتد، و متوجه نشوم چون در ذهنم دارم به چیزهای دیگر فکر میکنم. مردم ممکن است حواسشان پرت باشد. (بله، استاد.) اما آنها به طور معمول حجاب دارند، اما می افتد و آنها فراموش می کنند. آنها فکر نمی کنند. آنها چیزهای دیگری در ذهن شان دارند. (بله.) یا شاید آن زمان، آن روز خسته باشند، کار زیاد و استرس زیاد دارند، پس نمی توانستند آنقدر به حجاب فکر کنند. و به همین دلیل، آن دختر جوان بیچاره مجبور شد تاوانش را با جانش بپردازد. (بله، استاد.)

پس بسیاری از کشورها هستند که جرات سفر به آنها را ندارم. واقعاً همینطور است. من ریسک نمیکنم. چون نمی دانم آنطور که آنها می خواهند رفتار خواهم کرد یا نه. هر کشوری متفاوت است. (بله، استاد.) شما نمی توانید تمام قوانین آن کشور یا تمام آداب و رسوم هر کشوری را بدانید. و خب ممکن است اشتباه کنید، و ممکن است شما را زندانی کنند یا کتک بزنند یا بکشند، چه کسی می داند؟ (بله، استاد.)

به همین دلیل در یکی از صحبت هایمان به شما گفتم که دلم برای روسیه تنگ شده، واقعاً تنگ شده. حتی چند روز پیش، هنوز هم دلم برای روسیه تنگ می‌شود، زیرا آنجا یک کشور کمونیستی متعصب بود، همین چند سال پیش آنرا باز کردند، و بعد از آن، حتی اجازه یافتم به آنجا بروم و در مورد ممارست معنوی صحبت کنم. من که اهل "ناکجا" هستم. من حتی یک "گورو" یا "ساتگورو" هندی یا هیچ چیز دیگری نبودم. فقط یک بانوی کوچک اولاکی (ویتنامی) بودم. (بله، استاد.)

و بعد اجازه ورود دادند، و حتی از من مراقبت کردند، گفتند: " اتوبوس درست روبروی هتل است، لازم نیست هزینه زیادی برای تاکسی بپردازی." یک خانم مسن این را به من گفت و بعد به مغازه آنها رفتم آنها بسیار بسیار خوب و بسیار صمیمی بودند. بسیار کمک کنننده. آنها سعی نمی کردند چیزهای گران تری به من بفروشند تا پول بدست آورند. نه، نه. برعکس. به من توصیه کردند این و آن را بخرم، که هزینه کمتری دارد. با اینکه می‌دانستند من یک خارجی هستم و استطاعت سفر به کشورشان را دارم، و فکر می‌کنند که احتمالاً توریست هستم و باید پول داشته باشم. اما آنها سعی نکردند از من پول دربیاورند. مردمی بسیار مهربان و صادق. و من واقعاً دلم برای آن روسیه تنگ شده است. (بله، استاد.)

واقعاً دلم تنگ شده. به خاطر آن، تصورات خیلی خوبی داشتم. چون حتی اجازه داشتم به آن کشور بروم تا در مورد ممارست معنوی صحبت کنم. و در زمان های قدیم، کمونیست ها به هیچ چیز معنوی اعتقاد نداشتند آنها می گویند فقط کمونیست هستند. غالباً آنها می گویند که به خدا یا بهشت اعتقاد ندارند. اما من کسی نبودم. یک خانم کوچک و ریز اندام اجازه داشت به کشورشان برود و در پایتخت شان صحبت کند. (بله، استاد.) نه در یک دهکده کوچک که در جایی دور افتاده است. خیر. درست وسط مسکو. (بله، استاد.) خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. و مردم بسیار مهربان، صمیمی و یاری رسانی بودند.

و چند روز پیش، به آن فکر می‌کردم و بسیار بسیار غمگین شدم، زیرا دیدم اکنون اوکراین (یورین) به داخل روسیه حمله میکند، و برای افراد بی‌گناهی که در جنگ دخیل نیستند، در روسیه بسیار نگران هستم. بسیاری از مردم آن را نمی خواهند. آنها برای اعتراض بیرون رفتند. حتی برخی نمیتوانند آشکارا اعتراض کنند. زنان فقط موهای خود را می تراشند و [اعتراض] را به روش خود نشان میدهند. زیرا آنها نگران هستند که به زندان بروند، کشته شوند یا به قتل برسند و این چیزها. (بله، استاد.) اوه، خدای من. این افراد بی گناه هستند.

" Media Report from UATV English Dec. 3, 2022 Reporter (m): مردم بر علیه جنگ و دولت خودشان بیشتر صحبت میکنند. پوتین مشکل اصلی روسیه است. آیا به پوتین اعتماد دارید؟

Russian citizen (m): نه، مطلقا. گفتنش سخت است، سانسور می شود. همه چیز بهم ریخته و خراب شده.

Russian citizen (f): مشکل اصلی اکنون این است که روسیه به خاک کشور دیگری حمله می کند.

Russian citizen (m2): موقعیتی که او ما را در آن قرار داده، جلوی انتقادات را نمی گیرد.

Russian citizen (f2): من درک می کنم که تا کنون هیچ آینده خوب و مرفه ای برای روسیه وجود ندارد. مخصوصا بعد از بسیج نیروها. در آینده نزدیک، هم درس خواندن و هم کار با وضعیتی که هست، خیلی سخت می شود. "

روس ها یا اوکراینی ها (یورِینی ها)، آنها همه قربانیان ِاین رهبران دیوانه و وحشی هستند. تقصیر آنها نیست. آنها هیچ جنگی نمی خواهند. اگرچه اوکراین (یورِین) قبول نکرد که به داخلِ روسیه حمله کرده اند اما اگر اینکار را می‌کرد، متعجب نمی شدم. من فقط نگران مردم روسیه هستم. اگر جنگ بزرگتر شود تعداد بیشتری می‌میرند. تا حالا بسیاری در اوکراین (یورِین) مرده اند.

" Media Report from DW News Dec. 7, 2022 Elfers (m): یک فرودگاه در منطقه "کورسک" و دو پایگاه هوایی دیگر در خاک روسیه در اوایل این هفته مورد حمله قرار گرفتند. اوکراین مسئولیت آن را بر عهده نگرفته است. البته تهاجم روسیه به اوکراین موجب تلفات جانی زیادی شده است، اما هر دو طرف تعداد سربازانشان که کشته شده اند را پنهان نگه داشته اند. گفتن اینکه دقیقا چه تعداد غیرنظامی کشته شدند غیرممکن است.

Reporter (m): ۹ ماه نبرد، حملات هوایی، حملات دور بُرد و نزدیک بُرد در شهرهایی در کل خط مقدم به طول ۹۰۰ کیلومتر، هزاران کشته بر جای گذاشته. اما چند هزار نفر، معلوم نیست. روسیه در ماه سپتامبر اعلام کرد که کمتر از ۶ هزار سربازش را از دست داده است. اما ارتش آمریکا می گوید که [روسیه] حدود ۱۰۰ هزار نفر در جنگ از دست داده است. اوکراین اخیراً اعلام کرده که حدود ۱۳ هزار سرباز این کشور در جنگ کشته شده اند، اما آمریکا گفته که تعداد تلفات آن هم بیش از ۱۰۰ هزار نفر بوده است. آمریکا از روشهای مختلفی برای تخمین این تعداد استفاده میکند، از جمله تصاویر ماهواره ای و همچنین تصاویر رسانه های اجتماعی از میدان جنگ. تعداد کشته شدگان غیرنظامی - یک سوال بزرگ دیگر. طبق آخرین آمار سازمان ملل، ۷ هزار غیرنظامی کشته شده اند. اما خط مقدم برای ناظران خطرناک‌تر از آن است که بتوانند آمار واقعی داشت. بسیاری از مناطق تحت اشغال روسیه، مانند شهر ماریوپل، جایی که گورهای جمعی توسط ماهواره ها عکسبرداری شده، ممکن است ده ها هزار نفر دیگر را در خود جای داده باشند. و روسیه به ناظران بین المللی اجازه ورود به آن مناطق را نمیدهد. روسیه بطور کل درباره تعداد تلفات غیرنظامیان در اوکراین اظهار نظری نمی کند. "

آن افراد زیبا، جوان، خوش تیپ و تأثیرپذیر - به راحتی گمراه می شوند. و می‌روند و اینگونه می‌میرند. آنها خانواده خودشان را دارند. پدر و مادر آنها برای آنها دعا می کنند و منتظر آنها هستند. و حتی سربازان مسن تر، یا ژنرال ها و سرهنگ ها، آنها مسن تر هستند اما خانواده های خود را نیز دارند. آنها فرزندان خود را دارند. همسران شان در انتظار آنها هستند. آنها نوه دارند و همه اینها؛ تا از ایام پیری شان لذت ببرند. آنها نباید اینطوری بمیرند. به این سادگی. به این سادگی بمیرند. در یک ثانیه، زندگی آنها از بین برود. خانواده آنها باقی مانده است. آنها خیلی گریه خواهند کرد اما هرگز نمی توانند نزد آنها برگردند.

تصور کنید اگر شما جای آنها بودید. اگر کسیکه دوست دارید را اینطور از دست دهید. این چیزیست که من احساس می کنم - انگار کسی را که دوست دارم از دست داده ام. حالا درک می کنید؟ (متوجه ایم. بله، می فهمیم.) به همین دلیل است که من همیشه گریه می کنم. چون همان حس آنها را احساس می کنم. (بله، استاد.) تصور می کنم انگار من جای آنها هستم. و همین حس را می داشتم. (بله استاد.)

من از مداخله و دخالت در جنگ و همه اینها متنفرم زیرا خودم را نیز به خطر می اندازم. مسائل سیاسی، مسائل جنگی. زندگی خودتان به خطر می افتد، حتی اگر در میدان جنگ نباشید. (متوجه ایم، استاد.) من جانم را به خطر می اندازم زیرا نمی توانم آنرا تحمل کنم. باید صحبت کنم که شاید سخنانم برای کسی معنایی داشته باشد یا به کسی کمک کند یا حداقل به قربانیان جنگ تسلی دهم. (بله، استاد. بله.) اما در یک میلیون سال هم، هرگز نمی خواستم خودم را به منطقه خطرناک بکشانم - مانند جنگ و سیاست. درک می کنید، درسته؟ (متوجه ایم، استاد. بله، استاد.) (بله، استاد.) […]

و هم مردمی که دوباره بسوی شاه تخم مرغ پرتاب کردند، نباید چنین می‌کردند. آنها فقط فعال مدنی بوده‌اند، حدس می‌زنم یا تحت تأثیر فعالان ضد سلطنتی هستند، مواردی از این دست. (بله.) اما آنها باید از انگلیسی بودن، از بودن در انگلیس خوشحال باشند. حداقل، هیچکس از آنها نخواهد پرسید: "شما اهل کجا هستید؟" تا به شما توهین شود. یا باعث شود احساس کنید که انگشت نما هستید. (بله، استاد.)

خدای من. آنها باید قدردان این شانس باشند که در چنین کشوری با نژاد سلطنتی بدنیا آمده اند، در یک کشور آزاد، یک کشور دموکراتیک. و اگر سخت کار کنند، تقریباً هر آنچه که نیاز دارند را خواهند داشت. و حتی دولت، مزایای تامین اجتماعی می دهد. نه اینکه بگذارند از گرسنگی در خیابان بمیرند. خطی بنام خط فقر وجود دارد - اگر نیازمند باشند، دولت به آنها یارانه می دهد.[...] و اگر به اندازه کافی سخت کار نکنید اگر کار کافی ندارید، یا اگر یک مادری تنها هستید، یا پول کافی در بانک ندارید، آنها هر هفته یا هر ماه نیز به شما پول می‌دهند. بستگی دارد. (بله، استاد.) [...]

" Excerpt from the documentary ‘Benefits Britaln’ Narrator (f): او "هدر فراست" ۳۷ ساله است، مادری که حدود ۹۰۰ پوند در هفته برای خود و فرزندانش مزایا دریافت می کند. این خانواده بزرگ "گلوسسترشایر" سه برابر درآمد معمول خانواده بریتانیایی مزایا دریافت می‌کنند.

Heather (f): سیستم مزایا برای کمک به افرادی که نمی توانند بیرون بروند و کار کنند وجود دارد.

Narrator (f): در برنامه امروز Benefits Britain حدود دو سوم خانوارها اعانه مطالبه میکنند. اما واقعا تعداد کمی به بزرگی خانواده "شور" هستند. در کل ۱۴ کودک هستند، و این "تام شور" است که ۳۹ ساله است. و پنج کودک از زمانی که "تام" ده سال پیش کارش را از دست داد، متولد شده اند. اکنون Benefits صورت حسابها را می پردازد بنابراین تام، استیسی و بچه ها طالب حمایت عایدی، اعتبار مالیات کودک و کمک هزینه کودک هستند. دو تا از بچه ها معلول به حساب می آیند.

Tom (m): این داروی "کِنان" است.

Narrator (f): و این یعنی مستمری مراقبت و معلولیت هم هست. همه را با هم جمع کنید، ما برآورد میکنیم برای خانواده سالانه ۷۰ هزار پوند وجود دارد. و بخشی از این، یک آپارتمان "ویکتوریایی" هشت خوابه است که توسط Housing Benefit پرداخت شده.

Tom (m): همیشه افرادی هستند که می گویند: "ما هیچ کمکی از دولت نمی گیریم." اگر طرز فکری درست داشته باشید، پول کافی برای زندگی وجود دارد. "

البته منظورم این نیست که آنها یک قصر می‌خرند یا میگذارند که در یک قصر زندگی کنید، اما زنده می مانید. حداقل زنده می‌مانید. (بله، استاد.) آنها به شما کمک می کنند تا از روزهای سخت بگذرید تا زمانی که بتوانید دوباره بایستید. مثلا، کودک شما بهتر بزرگ شود و بعد بتوانید زمان بیشتری برای سر کار رفتن داشته باشید. (بله، استاد.)

البته مسئله اینست که در انگلیس شما حق دارید نظر خود را بیان کنید، اما می‌توانید در روزنامه بنویسید یا می‌توانید مصاحبه یا چیزی داشته باشید یا می‌توانید برای کاخ بنویسید. نمی‌دانم که آیا شاه وقت کافی برای خواندن چیزی دارد یا نه.

اما یک پادشاه فقط یک پادشاه است. چه دوست داشته باشد یا نه تاج و تخت را به ارث برده است. (بله، استاد.) خب، چرا علیه او باشید؟ من نمی دانم. حتی به خاطر فقر و همه اینها - تقصیر او نیست. او نمی تواند کار زیادی انجام دهد. حتی اگر همه اموالی را که دارد بدهد باز هم مشکلات، ۱۰۰ درصد حل نمی شوند. (بله، استاد.) و اگر مردم هنوز جوان و سالم هستند می‌توانند بروند و برای کسب درآمد شغلی پیدا کنند. [...]

پادشاه به تازگی به تاج و تخت رسیده است. او را به حال خود بگذارید. به او کمک کنید تا حکومت کند، تا هر چه می تواند انجام دهد. چون شاه کسی نیست که بتواند در کشور هر کاری انجام دهد. او نمی تواند نظام قضایی را تغییر دهد، یا از شما دفاع کند، یا شما را ثروتمند کند و از این قبیل چیزها. این وظیفه دولت، نخست وزیر و دولت اوست. پادشاهان کم و بیش والاترین و بزرگترین نمایندگان و بزرگترین دیپلمات های کشور هستند. پرمنزلت ترین دیپلمات کشور هستند. (بله، استاد.)

آنها خیلی سخت کار می کنند. تصور کنید، آنها باید زود بیدار شوند، باید چهره شان را بیارایند و جوراب و کراوات خود را پیدا کنند، و برخی افراد باید به آنها کمک کنند، و شاید آن چیزی را که واقعاً دوست دارند را پیدا نکنند و این چیزها. و با اینحال باید بیرون بروند و برای مطبوعات لبخند بزنند و با مردم کشورهای دیگر دست بدهند، حتی اگر دوست نداشته باشند - آنها حتی در ابتدا به کووید- ۱۹ مبتلا شدند. (بله، استاد.) ملکه کووید گرفت. شاه چارلز کووید گرفت و شاهزاده ویلیام و بقیه.

آنها واقعاً سخت کار می کنند. و ملکه حتی مالیات می پرداخت. نمیدانم که آیا شاه چارلز دیگر مالیات میپردازد یا خیر، اما چند سال پیش ملکه از دولت خواست که ملکه هم باید مالیات بپردازد. و آنها بسیار سخت، بسیار سخت کار می کنند. هرکسی نمی تواند کار آنها را انجام دهند. من خودم دوست ندارم کار آنها را انجام دهم. فکر نمی‌کنم خوشحال می بودم اگر شاهدخت "کاترین ولز" یا حتی شاه چارلز، یا شهبانو بودم- هر چه اسمش را بگذارید. (بله، استاد.) […]

پرنسس یا شاهزاده یا پادشاه بودن، آه، یکعالمه کار دارد. کارهای اداری زیادی است که باید به آنها رسیدگی شود، بسیاری از چیزهایی که ممکن است برای شما ناخوشایند باشد - و باید آنرا انجام دهید، باید به لبخند زدن ادامه دهید. حتی اگر شما فقط کمی کج خلقی داشته باشید، تمام دنیا از آن مطلع میشود. (بله.) زیرا تلویزیون آن را پخش می کند، مطبوعات آن را چاپ می کنند، و سپس آنها به این خاطر برای شما مسئله میسازند. (بله، استاد.) مهم نیست که آن روز خسته باشید و دیگر حوصله خوب و صبور بودن را نداشته باشید.

مسئله این است. وقتی ثروتمند و مشهور هستید، به افراد زیادی نیاز دارید که برای شما کار کنند و همه با شما همساز نیستند. حتی می بینید که پدر و مادرتان همیشه با شما همساز نیستند، فرزندانتان همساز نیستند، همسرتان، عشق تان یا دوستانتان همساز نیستند. گاهی اوقات مشکل دارید. (بله، استاد.) و این کارکنان، این تیمی که در خانواده سلطنتی کار می کنند، البته که تمام تلاش خود را می کنند تا ملکه و پادشاه را راضی کنند، اما آنها همیشه نمی دانند بهترین کار چیست.

آنها تمام تلاش خود را می کنند اما این به معنای بهترین برای پادشاه نیست. (بله، استاد.) و آنها هم مضطرب میشوند زیرا برای یک پادشاه یا یک ملکه کار میکنند. (بله.) و احساس می‌کنند که خودشان فقط خدمتکار یا حتی زیردست خدمتکار هستند. (بله.) آنها چنین احساسی دارند. و این فقط یک شغل است، اما بالاترین شغل در دنیا است، خدمت به بالاترین افراد در کشور و حتی یکی از بالاترین ها در دنیا. پس آنها هم مضطرب می شوند. نتوانستند درست فکر کنند. نتوانستند خوب عمل کنند.

و وقتی در محدودیت زمانی هستید و یاورهایتان، دستیارانتان، خدمه کاخ، به درستی به شما کمک نمیکنند، لباس مناسب را انتخاب نمیکنند و این کار را ناشیانه انجام میدهند، البته که عصبانی می‌شوید. (بله، استاد.) روز اول به عنوان یک پادشاه، و او باید یک کاغذ مهم را امضا میکرد، و آنها یک خودکار معیوب آنجا گذاشتند. و بعد وقتی او آن را برداشت، تمام دستش جوهری شد به جای اینکه بتواند با آن بنویسد. (بله.) و او تازه مادرش را از دست داده و بی قرار بود. و این یک کار جدید بود. و او احتمالاً چند روز نخوابیده بود و مستقیم در مقابل علیاحضرت مرحومش، ملکه، ایستاده بود. خیلی خسته. دیگر اعصاب نداشت. اعصابش خرد بود، به آستانه صبرش رسیده. شاید خوب غذا نخورده بود، خوب نخوابیده و خسته بوده. او مردی مسن است. اکنون ۷۰ و خرده ای سن دارد. (بله، استاد. درسته، استاد.) و او هم یک انسان است.

اما اگر شما یک فرد سلطنتی و یک پادشاه باشید، راحت شما را نمی بخشند. مخصوصاً یک پادشاه. مردم از آنها انتظار دارند همانطور که می خواهند باشد. نه مثل یک انسان [معمولی] که ضعف داشته باشد، اشتباه کند و خستگی جسمی و روانی انسانها و اینها را داشته باشد. (بله، استاد.) و من پادشاه را هم می بینم، نمی دانم حالش خوب است یا نه. اما گاهی صورتش خیلی قرمز به نظر می رسد و گاهی دستانش بسیار متورم و قرمز به نظر می رسد. پس نگرانم، شاید او هم [حالش] خوب نیست. و این همه استرس روی یک نفر. همه به او چشم می دوزند و از او انتظار دارند که این گونه باشد، آن گونه رفتار کند. اما او انسان است و فقط یک نفر است- فقط یک پادشاه هست. (متوجه ایم، استاد.)

پس مردم باید یک نگرش حمایتگرانه و همدردی بیشتری داشته باشند. حتی می‌توان گفت مدارای بیشتر، بخشش بیشتر، درک بیشتر برای مردی که تمام تلاشش را می‌کند. او نه ظالم است و نه پادشاه بدی است. او چیز بدی ندارد. او خوب است. او به اندازه کافی خوب است. پس مردم باید از او حمایت کنند. راحتش بگذارند. بگذارند زمان داشته باشد، فضا داشته باشد تا کارش را به بهترین شکلی که میتواند انجام دهد.

من قبلاً به شما گفتم، آیا آنها ترجیح میدهند پوتین را به عنوان پادشاه داشته باشند؟ و در روسیه اگر اینگونه تخم مرغ پرتاب کنید، نمیدانم بعد از آن کجا خواهید رفت – اگر به سمت پوتین تخم مرغ پرتاب کنید. و نمی دانم سرتان به کجا می رود، بدنتان به کجا می رود. (بله، واقعا.)

خب مردم باید بیشتر به دنیای مان توجه کنند. ما در حال حاضر مشکلات زیادی داریم: پاندمی و امنیت، تورم و کمبود مواد غذایی و انواع چیزها. همه باید مفیدتر، خلاق تر باشند و نگرشی کمک بخش تری داشته باشند برای ارتقای دنیای مان برای بالا بردن روحیه مردم و خودتان. (بله، استاد.) نه اینکه مردم را پائین بکشید، نه اینکه افراد را تحقیر کنید، به ویژه یک پادشاه جدید، و یک یتیم که پدر و مادرش را بعد از این همه سال بودن با آنها، از دست داده. (بله، استاد. بله.)

نمی‌دانم که آیا هیچ پادشاهی یا هیچ کسی بهتر از شاه چارلز می‌تواند کارش را انجام دهد یا نه… (بله.) اینکه اغلب افراد زیادی را ملاقات کنید- خارجی ها، دیپلمات های خارجی و روسای جمهور خارجی. باید همیشه خوب باشید، خندان باشید. حتی اگر حالتان خوب نیست، و آن روز احساس سلامتی نکنید. همیشه همه چیز خوب نیست، حتی برای پادشاه، برای هرکسی. هر روز ممکن است یک روز بد نیز داشته باشیم. (بله، استاد.)

این تمام چیزی است که می توانم بگویم، اما به هر حال من چه کسی هستم که به مردم بریتانیا بگویم که چه کار کنند؟ فقط امیدوارم آنها لحاظ کنند که یک پادشاه نمی تواند همه کارها را آنطور که همه می خواهند انجام دهد، زیرا به هر حال هر کسی نظرات متفاوت، انتظارات و استانداردهای متفاوتی دارد. (بله، استاد.) خانواده سلطنتی را به حال خود بگذارید. اجازه دهید آنها بعنوان نماینده دیپلماتیک وظیفه شان را انجام دهند، زیرا آنها در حال حاضر بهترین دیپلمات برای کشور شما هستند. مثلاً وقتی رئیس جمهور یا پادشاه یا ملکه کشورهای دیگر می آیند، دوست دارند با پادشاه شما، شاهدخت شما، ملکه شما دست بدهند. یا آیا دوست دارند بیایند با من یا شما دست بدهند؟ به من بگوئید؟ (خیر.) شاید دوست دارند بیایند و با شما دست بدهند. (نه استاد. فکر نمی کنم.)

اما، متوجه اید که من چه می گویم؟ آنها به سختی کار می کنند، تقریباً مانند یک وظیفه بدون قدردانی. (بله.) این چیزی است که من احساس می کنم. احساس می کنم که آنها واقعاً سخت کار میکنند. خیلی وقت پیش، چند سال پیش، به یک گردهمایی "صندوق جهانی طبیعت" دعوت شدم - که یک سازمان خیریه است و به حفظ حیات وحش کمک می کند، تا با آنها مهربان باشیم و با آنها خوب رفتار کنیم و در صورت نیاز به آنها کمک کنیم. چون مقداری کمک مالی به آن سازمان دادم، از من دعوت کردند. و من چند نفر از افراد سوپریم مستر تلویزیون را نیز با خود بردم و سپس به آنجا رفتیم.

و بعد شاهدخت "آن" آنجا بود. خدا برکتش دهد. من چندان وارد نبودم. فقط به آنجا رفتم و شاهدخت "آن" را دیدم. و به سمتش رفتم و دست هایم را مثل سلام کردن روی هم گذاشتم و سرم را خم کردم. گفتم: «والاحضرت، من فقط می‌خواهم از شما و همه اعضای خانواده سلطنتی برای تمام فداکاری‌ها و تلاش‌های بسیارتان در این دهه‌ها تشکر کنم.» و او به من گفت: "مراقب کیفت تان باشید. مراقب باشید." چون کیف را روی زمین انداختم. یک کیف کوچک در دستم بود. انداختمش پایین تا برای احترام دست هایم را جلوی قلبم جمع کنم. (اوه.) پس آن را روی زمین، در گوشه ای انداختم. و او بیشتر از من نگران کیف ام بود. و بیشتر حواسش به کیف بود تا به لذت بردن از تعریف و تمجید من.

من واقعا از صمیم قلب تشکر کردم. می دانم که آنها خیلی سخت کار می کنند. (بله، استاد.) گاهی آنچنان سخت که ازدواجشان به مشکل برمی خورد و قلب شان می شکند. آنها نیز مانند همه مردم، انسان هستند. و قلب و احساسات خود را دارند، آنها شور و اشتیاق خود را دارند و همه اینها را نیز دارند. (بله، استاد.) می دانم که آنها خیلی سخت کار می کنند. […]

پس مردم دیگر نباید به خانواده سلطنتی حمله کنند. (بله، استاد.) به نظر من نباید اینطوری عمل کرد. آنها هم انسان هستند. آنها تمام تلاش خود را می کنند. (درسته.) و این افراد تخم مرغ پرتاب کننده، اگر آنها را پادشاه می کردند، نمی دانم که آیا می توانستند بهتر از پادشاه فعلی انگلیس، پادشاه چارلز سوم، کار کنند یا نه. (بله، واقعا. بله. بله، استاد.)

فقط اجازه دهید و با گذشت زمان، همه چیز همیشه بهبود می یابد. اگر اینطور نشد، این کارمای جمعی ما از دنیا و کشور در کل است. شما نمی توانید به تنهایی یک یا دو نفر را مقصر بدانید. اگر می توانید چیزی را درست کنید، آن را درست کنید. اگر نمی توانید، پس بگذارید باشد. دعا کنید بهتر بشود. دعا کنید اصلاح بشود. این تمام چیزی است که من می توانم به مردم بریتانیا بگویم. در این سالها که در شرایط بدی به سر می‌بریم، زندگی‌مان را سخت‌تر از آنچه هست، نکنید. با انواع و اقسام بلاهایی که بر سر ما می آید که حتی نمی توانیم آنها را کنترل کنیم.

و درباره مستند "شاهزاده هری" و کتابی درباره رابطه او با خانواده سلطنتی، من درباره آن تحقیق چندانی نکرده ام. در ابتدا، فکر می کردم آنها با هم خیلی خوب هستند، مسؤلیت وظایف سلطنتی را تقسیم می کنند، چون به نظر می رسید که با همسرش، "مِگان مارکل" خیلی خوب رفتار می کنند. آنها مگان را پذیرفتند، و حتی پادشاه چارلز گفت که او (مگان) بسیار جذاب و دلپذیر است. چنین چیزی. (بله، استاد.)

و حتی اجازه دادند که آنها به راحتی با هم ازدواج کنند، اجازه دادند شاهزاده هری با مگان ازدواج کند، حتی با وجود اینکه آنها به آن مدتی که [خانواده سلطنتی] میخواست وقت آشنایی با یکدیگر نداشتند. (بله، استاد. درسته.) پس، واقعا نمی دانم مشکل چیست. اگر مشکلی باشد، باید درون خانواده بماند. و آنها باید به جای جنجال راه انداختن و عمومی کردن مسئله برای دنیا - اگر با توجه به هیاهو، مسئله ای باشد، باید آن را رفع و حل می کردند. (بله.)

" Media Report from ABC News (Australia) Dec. 9, 2022 Nick Bullen (m): این احتمالاً خودخواهانه‌ترین برنامه تلویزیونی است که در مدتی طولانی دیده‌ام. منظورم این است که این واقعاً یک برنامه تلویزیونی است، نه یک مستند. "

" Media Report from The Telegraph Dec. 9, 2022 Camilla Tominey (f): منظورم این است که تناقضی در اینجا وجود دارد زیرا شما زوجی دارید که به شدت از حریم خصوصی خود محافظت می کنند و این تصاویر بسیار خصوصی از مراحل کلیدی زندگی خود را به اشتراک می گذارند. و هری و مگان اعتراف می کنند که قبل از رفتن به این تعطیلات که در آن پنج روز با هم در یک چادر می خوابیدند، فقط دو بار با هم بودند. "

" Media Report from The Sun Dec.8, 2022 Interviewee1 (f): وقتی آنها ازدواج کردند من خیلی هیجان زده شدم. احساس می کردم دوران جدیدی است و الان خیلی خجالت زده ام. و من فقط آرزو می کنم که آن دو برادر دوباره با هم دوست شوند. یعنی مهم خانواده است، اینطور نیست؟

Reporter (m): آیا آنها را تاسف بار می دانید، و آن را تماشا نمی کنید؟

Interviewee1 (f): نه، من فقط به عکس ها نگاه می کنم و احساس خجالت می کنم. من فقط... همه چیز کاملاً صحنه سازی شده به نظر می رسد. و من مطمئن هستم که اشتباهات زیادی وجود داشته است. اما این در هر خانواده ای وجود دارد. سکوت کنید و با همدیگر صحبت کنید. شما آن را در کل دنیا پخش نمی کنید.

Interviewee2 (m): برای من کمی عجیب است که آنها مکالمات خود را در ملاء عام انجام می دهند.

Interviewee3 (f): بنظرم برای کسی که دنبال حواشی رسانه ای نیست، آنها توجه رسانه ها را به خود جلب می کنند.

Reporter (m): درسته، بله.

Interviewee3 (f): خب بله. این مایه تاسف است که در این زمان منتشر شده است. و ملکه مدت زیادی نیست که مرده است. پس به نظر من، باید کمی احترام بیشتری باشد. "

" Media Report from Daily Mall Royals Dec. 9, 2022 Richard Eden (m): هر کسی که خانواده سلطنتی را دوست دارد یا به خانواده سلطنتی احترام می گذارد، این را تماشا نکند. این فقط توهین آمیز است، در هر سطحی. "

باید بگویم درباره این چندان نمی دانم و به خواندن این نوع کتاب و این نوع مستند خبرچینی علاقه مند نیستم. علاقه ای ندارم. کارهای زیادی هست که باید انجام دهم، و ضمنا بسیاری چیزهاست که واقعا به آنها علاقه ای ندارم. پس، اگر می خواهید بیشتر در مورد آن بدانید، تحقیقات خودتان را انجام دهید. (بله. متوجه ایم، استاد.) بسیار خب. ممنون از شما، عزیزم.

آیا سؤال دیگری هست؟ یا میخواهید چیزی به من بگوئید؟ (فکر می کنم همین بود.) بسیار خب. (بله، استاد.) […] خداوند همراه شما باشد. باشد که احساس کنید خدا با شماست و خدا از شما محافظت میکند. و خدا دوست تان دارد و من شما را دوست دارم، همه تان را، نه فقط چندتایی که آنجا هستید را. همه شما که به هر نحوی به دنیا کمک میکنید. نه فقط کمک به سوپریم مستر تلویزیون، بلکه کمک به دنیای بیرون، در هر کجایی. مثلا دادن مقدار کمی پول به فقرا، کمک به کارهای خیریه، چه داوطلبانه یا غیر داوطلبانه. کمک به دنیا به روش های مختلف. حمایت از وگانیسم. به خیابان رفتن تا اجازه دهید دنیا کلمه "وگان" را بشنوند و اینکه مردم تشویق شوند تا وگان شوند. به مردم کمک شود تا وگان شوند.

کمک به مردم تا حیوانات را نجات دهند، یا حتی به هر طریقی. باز کردن رستوران های وگان. کار برای سازمان های مرتبط با اشخاص- حیوان. داوطلبانه. یا فقط کمک کردن به یک حیوان گیر افتاده در بزرگراه، در خیابان، زمانی که به شما نیاز دارد. هر چیزی. غذا دادن به اشخاص- پرنده. کمک به آنها تا روزهای زمستانی را پشت سر بگذارند، زمانی که نمی توانند هیچ غذایی پیدا کنند - مثلاً مثل اینها. کمک به برخی از اشخاص- سگِ آسیب دیده در خیابان ها. سرپرستی از یک توله سگ زمانیکه در جایی رها شده. گربه ای را از سوراخ کثیفی بیرون آوردن و شستن و به او غذا یا نوشیدنی دادن، او را به دامپزشکی یا پناهگاه گربه ها بردن، در صورتیکه خودتان نمی توانید او را نگه دارید.

هر کاری که برای کمک به این دنیا برای ایجاد انرژی ای خیرخواهانه و صلح آمیز انجام می دهید، من واقعا سپاسگزارم. من واقعا خدا را شکر می کنم که چنین افراد خوبی هنوز وجود دارند، واقعاً انسانهای خوب هنوز وجود دارند. […]

" Footage Courtesy of Wake up World. Thank you. Man: بعد برای یک ساعت، او خودش را به طور شگفت انگیزی به ما نمایش داد. ما حداقل برای ۴۰ بار بیرون پریدن او از آب را دیدیم همچنین بیرون آمدن دم او از آب و با دم و باله به آب زدن را.

Kid (f): می دانم او چه می کند.

Woman: چه کار می کند؟

Kid (f): او به ما نشان می دهد که دوست ماست.

Woman: بله. درسته. "

بسیار خب، خدا برکت تان دهد. دوستتان دارم. و من همه این آدمهای خوب را دوست دارم. […] شما و همه آن افراد خوب را دوست دارم که خدا را به یاد دارید و در این سیاره تنها و پُر دردسر سعی در کمک به همدیگر دارید. من از همه شما تشکر می کنم. خدا به شما برکت دهد. خداوند شما را حفظ کند. باشد که خدا به شما عشق اش را نشان دهد. باشد که شما در هر روز از زندگی تان برکت و عشق او را حس کنید. (ممنون، استاد.) همه شما - شما و افراد بیرون. […]

از استاد نیکخواه بی اندازه سپاسگزاریم که وقت ارزشمندشان را برای بیان نگرانی و درایتشان درباره موضاعات متعدد در جهان صرف می کنند درحالیکه همیشه به همگان تأکید میکنند که کمک بیشتر نمایند تا بشریت به سمت "جهان وگان، صلح جهانی" رود. امید که ما با انجام اعمال نیک، برای خلق ِ فضایی صلح آمیزتر و پرمهرتر الهام بگیریم، که فواید بیشتری را برای همه ما به عنوان یک کلّ تضمین می کند. آرزومندیم استاد گرامی همواره با محافظت توانمند تمامی الهه های شکوهمند از آرامش و تندرستی پایدار بهره مند باشند.

برای نظرات و مطالب بیشتر از استاد اعظم چینگ های (وگان)، در مورد این موضوعات، لطفا یکشنبه، ۱۸ دسامبر ۲۰۲۲ برنامه "میان استاد و شاگردان" را برای پخش کامل این کنفرانس مشاهده نمایید.

همچنین، برای اطلاع بیشتر، لطفاً کنفرانس های قبلی مرتبط میان استاد و شاگردان را بررسی کنید، مانند:

میان استاد و شاگردان:

حکومت توأم با شفقت و ملاحظه برای تمام موجودات

سلطنت بریتانیا باید مورد احترام و سپاس باشد

گرایشات و فزایندگی جنگ حکومت شیطانی در اوکراین

افراد وگان بافضیلت با قدرت خدا محافظت می شوند

بهشت ها در مسیر وگان نیکخواه کمک می کنند

و غیره…

بیشتر تماشا کنید
آخرین ویدئوها
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید